۱- انتقاد از موضع قدرت
انتقاد چهره هاي بسياري دارد. گاهي اوقات، سازنده است. به عنوان مثال وقتي يك رئيس با ملايمت شما را متوجه خطاها و كاستي هاي عملكردتان مي كند، نسبت به زماني كه شما را مستقيما مورد خطاب قرار مي دهد، مي تواند به نتيجه قوي تري منجر شود. زماني كه انتقاد به اين شكل باشد، مفيد و سازنده خواهد بود.
با اين وجود بيش تر اوقات انتقاد به عنوان يك اثر جانبي زننده براي عزت نفس پايين به نظر مي رسد. كه مي تواند همسران را در مقابل يكديگر قرار دهد، اعضاي خانواده را از هم جدا كند و روابط را خراب كند.
در ريشه همه آن ها ؟ انتظاراتي است كه با واقعيت مطابقت ندارند.
وقتي به خودمان اعتماد نداريم ، باور كردن ديگران دشوار مي شود. در نتيجه مي توانيم ايده آل و آرمان هاي غير قابل دستيابي را ايجاد كنيم كه حتي كساني كه به ما نزديك نيستند، نمي توانند به آن برسند.
هنگامي كه نگرش و رويكرد شما اعتماد به نفس بالا باشد، چشم انداز خود را مجددا تنظيم مي كنيد و براي خودتان و عزيزانتان – تا حدودي آزادي براي اشتباه كردن و دريافت عشق مجدد اختصاص مي دهيد.
۲- استرس قابل مديريت تر مي شود
طبق بررسي جديد، بيش از نيمي از بزرگسالان شاغل نگران ميزان استرس در زندگي خود هستند.
از فرصت ها تا تعهدات خانوادگي گرفته تا هر محركي كه در اين ميان وجود دارد، به سادگي مي توانيم از انجام چندين كار به صورت هم زمان احساس درماندگي كنيم.
هنگامي كه ما به توانايي هاي خود در انجام عملكرد و كارها اعتماد نداريم، اين بار سنگين از چالش برانگيزترين موارد در برگيرنده ما و اغلب غير قابل تحمل خواهد بود.
از طرف ديگر، اعتماد به نفس بالا به ما كمك مي كند تا انرژي و عزم راسخ براي مقابله با حتي فشارهاي اضطراب آور را به دست آوريم.
مزيت اضافي؟ ما مي توانيم برخي از علائم جسمي منفي ناشي از استرس را كنار بگذاريم.